Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-03@20:10:52 GMT

رونویسی از ترجمه‌های کلاسیک مد شده!

تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۷۴۵۷۳

رونویسی از ترجمه‌های کلاسیک مد شده!

پرویز شهدی با بیان این‌که در فرانسه کتاب‌های کلاسیک را به هر مترجمی نمی‌سپارند، می‌گوید: در ایران هرکسی هر کتابی را می‌تواند ترجمه کند و رونویسی از ترجمه‌های آثار کلاسیک مد شده است.

این مترجم در گفت‌وگو با ایران اکونومیست درباره ترجمه‌ و شبه‌ترجمه‌ها با تأکید بر این‌که مترجم باید امانت‌دار باشد، اظهار کرد: مترجم نباید در نوشته، طرز فکر و سبک و سیاق نویسنده دخل و تصرفی داشته باشد، زیرا این کار مانند این است که دارد داستان را به روایت خود تعریف می‌کند، در حالی که وظیفه مترجم این است، داستان را آن‌طور که نویسنده نوشته، بیان کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 او افزود: البته مترجم مانند هر خواننده دیگری می‌تواند برداشت خود را از داستان و یا رمان داشته باشد اما نباید در کار نویسنده دخل و تصرف کند، زیرا این امانت‌داری نیست.

 شهدی یادآور شد: البته ممکن است اصطلاح‌ها، جمله‌ها و واژه‌هایی در متن باشد که معادل آن را در فارسی نداشته باشیم؛ شما متن را می‌خوانید، در ذهنتان چیزی را درک می‌کنید اما زمانی که می‌خواهید آن را به فارسی برگردانید،  می‌بینید در زبان فارسی اصطلاح و یا واژه‌ای که مفهوم را برساند، نداریم.

 مترجم «زمین آدم‌ها»، «بارون درخت‌نشین» و «شوالیه ناموجود» در ادامه در توضیح برخورد خود با اصطلاح‌ها و واژه‌هایی که معادل آن را در زبان فارسی نداریم، گفت: زمانی که به چنین واژه‌هایی بر می‌خورم، ابتدا سراغ فرهنگ زنده‌یاد نفیسی می‌روم تا ببینم چیزی درباره آن نوشته است یا نه؟ (این کتاب، فرهنگ خوبی است اما معادل‌هایی که زنده‌یاد نفیسی به کار برده، بیشتر عربی هستند) اگر معادل را پیدا نکنم، سراغ لغت نامه اکسفورد می‌روم تا ببینم معادل آن در انگلیسی چیست. بعد فرهنگ لغت زنده‌یاد آرین‌پور را نگاه می‌کنم تا ببینم او چه چیزی پیشنهاد داده است. اگر هیچ‌کدام از این‌ها نشد فرهنگ لغت فرانسه به فرانسه روبرت را می‌بینم، در آن  جا جمله‌ها و واژه‌هایی که پیچیدگی‌ دارد، توضیح داده شده است. به این ترتیب، گاه یک واژه، یک روز را از من می‌گیرد. 

 او افزود: مترجم تا جایی که می‌تواند باید در محدوده نویسنده باقی بماند، مگر در مواردی که جمله یا کلمه پیچیدگی‌ دارد؛ مثلا در کتاب «دژ» نوشته اگزوپری، او اصطلاح‌هایی به کار برده بود که معادلش را نداشتیم و بخش‌هایی هم جریان سیال ذهن بود که نمی‌شد آن را مانند یک کتاب معمولی و به این سادگی‌ها ترجمه کرد.

شهدی با تاکید بر اینکه مترجم نباید در متن دست ببرد گفت: مترجم اگر برداشتی دارد می‌تواند در پیشگفتار کتاب بگوید کما این‌که برای کتاب «جنایت و مکافات» یک‌ پیشگفتار ۲۴ صفحه‌ای نوشتم و موضوعاتی را مطرح کردم مثلا چرا داستایوفسکی برای کشتن تبر را انتخاب کرده است؟ یا چرا اسم شخصیت اصلی راسکولنیکوف است؟ راسکول به روسی یعنی یاغی؛ چند قرن پیش عده‌ای از مذهب ارتدکس بیرون رفته و فرقه‌ای برای خود درست می‌کنند، راسکولنیکوف هم در داستان یک جوان یاغی است و مرام‌هایی دارد که فکر می‌کند، درست است.

 شهدی درباره تألیف‌ترجمه‌ها و این‌که به نظر می‌رسد این موضوع در بین مترجمان قدیمی بیشتر رایج بوده و برخی ایراد می‌گیرند که گاه مترجمان خیال‌پردازی‌های خود را وارد داستان کرده‌اند، اظهار کرد: اگر منظورتان اقتباس است که مسئله چیز دیگری است. زنده‌یاد منصوری از این ‌کارها زیاد  انجام می‌داد و چیزهایی را به داستان اضافه می‌کرد. به نظرم این کار از حوزه ترجمه بیرون می‌رود و آن متن دیگر ترجمه نیست. ممکن است واقعه‌ای رخ داده باشد، مترجم شاهد ماجرا باشد یا از کسی شنیده باشد و در داستان بیاورد و داستان دیگری را درست کند که تألیف است.

 مترجم کتاب‌های «فراز و نشیب زندگی بدکاران»، «جان‌های افسرده» و «ماجراهای شگفت‌انگیز» خاطرنشان کرد: به نظرم اقتباس هم کار درستی نیست اما برخی انجام می‌دهند. البته این موضوع را کمتر دیده‌ام. زنده‌یاد منصوری این ‌کار را انجام داده و بد هم نبود، او اطلاعات خوبی از موضوعات تاریخی داشت و در داستان‌ها می‌آورد که درسی برای خواننده‌ها بود. اما با این‌ مسئله که کسی نوشته‌های خود را به عنوان ترجمه منتشر کند، برخورد نداشته‌ام؛ اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، شاید آن فرد فکر کرده اگر داستان را به نام خود منتشر کند، از آن استقبال نشود و اگر بگوید ترجمه است بیشتر مورد اقبال قرار بگیرد. اگر مترجم خود متنی را نوشته، می‌تواند با نام مستعار چاپ کند اما اگر عنوان ترجمه را روی آن بگذارد، کار نادرستی است زیرا باید یک نام جعلی هم درست کند، بالاخره باید متن نویسنده داشته باشد.

شهدی درباره این‌که به نظر می‌رسد ترجمه داستان و متن از زبان فرانسه کمتر شده و بیشتر از زبان انگلیسی ترجمه‌ها صورت می‌گیرد، اظهار کرد: این موضوع به مترجم بستگی دارد؛ خود من اگر ببینم رمانی اصلش به زبان انگلیسی یا آمریکایی است، چون با این زبان هم آشنایی دارم، سراغ متن اصلی می‌روم و با ترجمه فرانسه مقایسه می‌کنم تا ببینم جاافتادگی دارد یا ندارد، گاهی هم با این اتفاق برخورد کردم و قسمت‌هایی که جا ماندگی داشت از متن انگلیسی ترجمه کرده‌ام.

 او ادامه داد: اما درباره کارهای داستایوفسکی، من روسی نمی‌دانم و نمی‌توانم با کتاب اصلی مقایسه کنم و ببینم آیا تغییراتی داده‌اند یا نه. البته در فرانسه کتاب‌های کلاسیک و آثار نویسندگان بزرگ را به یک مترجم خاص و یا مترجمان کار بلد که صلاحیت این کار را داشته باشند، می‌سپارند. مانند اینجا نیست که کتاب را به هرکسی که آمد، بدهند. اخیرا مد شده «بینوایان» و «برادران کارمازوف» و... را رونویسی کرده و با اندکی تغییر به اسم مترجم جدید منتشر می‌کنند. البته گاه می‌بینم این ترجمه‌ها زمین تا آسمان با اصل موضوع متفاوت هستند. متأسفانه روزنامه‌ و مجله نقد و بررسی کتاب هم نداریم و دیگر کسی دنبال این‌چیزها نمی‌رود.

 این مترجم درباره ترجمه از زبان اصلی بیان کرد: به‌نظرم تا زمانی که مترجم روح زبان را درک نکند، ترجمه کتاب فایده‌ای ندارد، حتی درباره زبان خودمان. ممکن است کسی غزلی از حافظ بخواند و لذت هم ببرد اما وقتی بگویید منظور حافظ چه بوده، شاید درست درک نکرده باشد چون غزل حافظ ودیگر بزرگان زبان فارسی لایه‌های زیادی دارد. اگر کسی به روح زبان، به سبک گفتار و طرز فکر شاعر و نویسنده پی ببرد، مسائل دیگری دستگیرش می‌شود.

پرویز شهدی درباره این‌که آیا کتاب جدیدی منتشر کرده یا در دست چاپ دارد، گفت: امسال کتاب‌های «آری‌یتا» نوشته جان کنیتل در انتشارات به‌سخن و «قمار باز» اثر داستایوفسکی و «سوء تفاهم» نوشته کامو را داشتم که کتاب‌های اخیر پیش‌تر ترجمه شده بودند اما چون چند کار داستایوفسکی را ترجمه کرده بودم از ناشر خواستم این کتاب را هم ترجمه کنم. «سوء تفاهم» هم یک ترجمه قدیمی از جلال‌آل‌احمد داشت. ترجمه کتاب‌های «بلوار کمربندی» و «کیسه‌ای پر از تیله» را به نشر چشمه سپرده‌ام که در آینده چاپ خواهند شد. همچنین زندگی‌نامه مادام کوری نوشته دختر او هم در انتشارات به‌سخن در دست چاپ است.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: پرویز شهدی ، شبه ترجمه

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: شبه ترجمه واژه هایی زنده یاد تا ببینم ترجمه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۷۴۵۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن

به گزارش قدس آنلاین، پل استر یکی از نویسندگان محبوب جهان بود و آثار او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد. نویسنده‌ای که بسیاری او را با شاهکارش «سه‌گانه نیویورک» (شهر شیشه‌ای، ارواح و اتاق دربسته) می‌شناسند و من با رمان‌های دلچسب «تیمبوکتو»، «سانست پارک» و «موسیقی شانس». 
پل استر مثل بسیاری از نویسندگان آمریکایی علاقه‌مندان زیادی در ایران دارد، به طوری‌که ناشرانی مانند نشر افق و چشمه، کتاب‌های او را با رعایت قانون کپی‌رایت و فاصله کمی از انتشار جهانی، در ایران ترجمه می‌کردند و به چاپ می‌رساندند. 
او نخستین کتابش را در سن ۳۵سالگی و در سال ۱۹۸۲ نوشت؛ یک زندگی‌نامه اما با روایت داستانی به نام «اختراع انزوا». دو سال بعد، سه‌گانه نیویورک را نوشت که سبب شد نام پل استر در محافل ادبی انگلیسی‌زبان مطرح شود. پس از انتشار این سه‌گانه، منتقدان و کتابخوان‌ها آثارش را با جدیت بیشتری دنبال کردند. 
سه‌گانه نیویورک، مشهورترین اثر پل استر، از سه رمان به هم پیوسته تشکیل شده است: شهر شیشه‌ای، ارواح و اتاق دربسته؛ داستان‌هایی به‌یاد ماندنی و اسرارآمیز که به شکلی نفسگیر، خواننده را درگیر اتفاقات خود می‌کنند. سه رمان کوتاه معمایی، فلسفی و کارآگاهی که شخصیت هر داستان در شهر نیویورک دچار ماجراهای عجیب و غریبی می‌شوند؛ اتفاق‌هایی که سرانجام آن جنون، سرگشتگی و بحران هویت است. این کتاب‌ها جسورانه نوشته شده و سرشار از پیچیدگی‌های انسانی و عاطفی هستند. 

جهان خاص «پل استر»
در ابتدا برچسب ژانر کارآگاهی را بر آثار استر گذاشتند اما با انتشار آثار دیگرش مشخص شد او نویسنده‌ای است که جهانی مخصوص به خود دارد؛ جهانی که مهم‌ترین مؤلفه‌های آن پرداختن به بحران هویت، فقر، مفهوم انزوا، شکستن فضا و زمان و تأکید او بر پدیده شانس است. 
قهرمان‌های کتاب‌های استر اغلب خود را گرفتار داستان سرنوشت یا نقشه‌های دیگری می‌یابند؛ چیزی فراتر از توان و تصورشان، چیزی که آن‌ها را به این پرسش می‌رساند که 
«من کیستم؟» (این ویژگی در اثر «موسیقی شانس» بسیار مشهود است) او در همه این سال‌ها در آثارش قهرمانی خلق کرده که هر کدامشان می‌تواند آینه‌ای مقابل مخاطب بگذارد و مخاطب با خواندن داستان شخصیت‌ها به کشف خود دست پیدا کند. 
اما یکی ازآثار دلچسب پل استر، رمان «تیمبوکتو»ی او است. یک داستان تمثیلی مدرن که می‌خواهد با بیان ساده، از معانی ژرف صحبت کند. 
قهرمان داستان «تیمبوکتو» سگی به نام آقای بونز است که همراه و همدم همیشگی مردی بی‌خانمان از بروکلین به نام ویلی جی.کریسمس می‌شود. ویلی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و همزمان با وخیم‌تر شدن حالش، به همراه آقای بونز به سوی بالتیمور راه می‌افتد. داستان سفر آن‌ها توسط آقای بونز روایت می‌شود. پل استر با قرار دادن سگ به عنوان یک شخصیت داستانی، موفق شده یکی از غنی‌ترین و هیجان‌انگیزترین داستان‌ها در ادبیات آمریکا را خلق کند. این کتاب از نگاه حیوانات، دنیای انسان‌ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد. 

نوشتن از جزئی‌ترین خاطرات
پل استر که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزه معتبر بوکر شد جزو نویسندگانی بود که ید طولانی در نوشتن آثار زندگی‌نامه‌ای داشت. او در آثاری مانند «اختراع انزوا»، «بخور و نمیر» و «خاطرات زمستان» با دقت و ریزبینی به بررسی جزئی‌ترین خاطرات خودش دست زده است؛ از سرمای کف اتاق در ۶سالگی گرفته تا تجربه گرسنگی و فقر تا علاقه دیوانه‌وارش به بیسبال و موسیقی. 
آقای نویسنده علاوه بر ورزش و موسیقی با دنیای سینما هم بیگانه نبود. 
او خالق بیش از ۳۰اثر بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شده‌اند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
استر خودش فیلم‌نامه‌هایی نوشت که با فیلم‌نامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو آغاز شد. سپس همراه وانگ به‌طور مشترک دنباله‌ای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کرد. 
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلم‌نامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد. 
استر در مورد ورودش به دنیای فیلم‌سازی گفته بود: «من بیشتر یک نویسنده‌ام. نویسندگی کار من است. فیلم‌سازی برای من یک راه دیگر برای قصه‌گویی است». 
پس از کتاب «مردم حمام خون» آخرین کتاب پل آستر که با عنوان «باوم‌گارتنر» منتشر ‌شده، به پروفسوری می‌پردازد که با خاطره تلخ مرگ همسرش مبارزه می‌کند. استر در زمان نوشتن این رمان با بیماری‌اش دست و پنجه نرم می‌کرد و هنگام نوشتن رمان در مصاحبه‌هایش تأکید کرده بود این رمان شاید آخرین اثرش باشد. او گفته بود: «احساس می‌کنم وضعیت سلامتی‌ام آن‌قدر مخاطره‌آمیز است که بگویم شاید این آخرین چیزی باشد که می‌نویسم و اگر این پایان باشد پس با این مهربانی انسانی که به عنوان نویسنده در محافل صمیمی دوستانم احاطه‌ام کرده، باید بگویم ارزشش را داشت».

خدیجه زمانیان یزدی

دیگر خبرها

  • برگزاری کارگاه آموزشی داستان نویسی برای کودکان در رشت
  • کتاب شعر «ناله‌های امپراطور» در بروجرد رونمایی شد
  • داستانک‌هایی برای فلسفه‌ورزی کودکانه
  • برنامه‌های جدید کانون پرورش فکری برای بچه‌ها
  • درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
  • کتاب صوتی «داستان‌های پارسی» در یونان منتشر شد
  • فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر با ترجمه سید مهدی شجاعی به چاپ ششم رسید
  • رونمایی از ترجمه کتاب جنبش علوی، هجرت رضوی به زبان پشتو
  • پل آستر درگذشت
  • مسوولان در نشر و چاپ کتاب نویسندگان را حمایت کنند